کارت درسته اما از تو خوشم نمی آید

 

 

 

  • در باب یک سفسطه مهم  سخن می گویم و عنوان آن هست :«کارت درسته اما از تو خوشم نمی آید»یا« ازتو خوشم نمیاد اما کارت درسته».
  • در قران عکس این مطلب تشریح شده و حکایتش در ضمن شرح آیه آسیه زن فرعون آمده است که او می گوید من از کار او متنفرم ولی از خودش متنفر نیستم
  • در جاهای دیگری از قران به این حقیقت اشاره شده که ما باید بین کارکرد های افراد و خود افراد فرق بگذاریم و اگر کسی کار بدی کرد از کار بد او متنفر باشیم و اظهار انزجار و نفرت بکننیم ولی از خود او هیچ وقت متنفر نباشیم . آنچه اینک در مقام بیان آن هستم عکس این قاعده است
  • . این که کار کسی را تایید کنیم و از کار کسی خوشمان بیاید ولی خودش را تایید نکنیم
  • بیشتر یا اغلب موارد مصرف این قاعده در حوزه سیاست است ، از یک طرف و در مورد گفت و گوهای جنس موافق و مخالف ازطرف دیگر.یعنی فرضا خانمی کار مردی را تایید می کند ولی از خودش بدش می آید می گوید من کارت را درست می دانم و از کار تو خوشم می آید. مثلا خودروی من را درست کردی ولی از چهره تو وازشخصیت تو خوشم نمی آید .
  • بنابر این این یک قاعده معقول و منطقی است و در حوزه سیاست هم که اشاره کردم این گونه است که آدم از یک نظام سیاسی خوشش نمی آید ولی می بیند کارهای خیلی قشنگی انجام می دهد و تایید یک یا دوکار از یک نظام سیاسی فاسد و دیکتاتور به معنی تایید آن نیست و سفسطه هم در این جا گشوده می شود که مردم خیال می کنند که مثلا ماوقتی از یک کاری تعریف و تمجید می کنیم از فاعل آن کار هم تعریف و تمجید می کنیم . درست است که تمجید فعل، در ضمن تمجید از فاعل هم هست ولی ما به فعل کار داریم و به فاعل فعل هیچ کاری نداریم و زنان مخصوصا این را بهتر از هر کسی دریافت می کنند .
  • در مثالی که عرض شد خانومی به تعمیر گاه می رود در آنجا کمی معطل می شود و مرد تعمیر کارعیب فنی خودرو را رفع می کند .آن خانم از کارش لذت میبرد ولبخند میزند وتشکر میکند شخص تعمیر کار فکر می کند که از خودش خوشش آمده نه از کارش ودر فکر این نیست که به خاطر کارش او را تایید می کند .شاید هم  متوجه باشدکه از کارش خوشش آمده ولی فکر می کند از خودش هم خوشش آمده . این سفسطه ای است که شخص دریافت کرده وامّا در ذهن خانم قضیّه به این صورت هست که کار آقا بسیار عالی ولی حاضر به تحمل خود او نیست
  • و منظور در این جا روشن تر است. تفکیک بین فعل و فاعل که فعل خوب را زا فاعل جدا می کنیم و کاری نداریم آن فاعل خوب است یا بد
  • مفهوم سخن آن است که از فاعل خوشمان نمی آید ولی  از فعل خوشمان آمده . حالا فرض را بر این می گیریم جایی آدم بسیار کثیف زشت و به تمام معنا بد می آید سگی را نجات می دهد و ما او را تشویق می کنیم و این نجات دادن سگ به این معنی نیست که کار های دیگرش را تایید کنیم ،؛ تایید یک کار خوب نه به کار های بد او تسری پیدا می کند نه به افکار و اندیشه هایش ربطی پیدا می کند؛ نه مخصوصا به خود او ربط پیدا می کند .ولی خیلی ها این را ربط می دهند . حتی بینندگانی که این صحنه تایید ما را می بینند می گویند از فرد و کار هایش خوشش آمده و این یک سفسطه علط است و خیلی ها در دامش می افتند
  • مخصوصا اگر قاعده عکسش را جاری کنیم ، از کسی انتقاد کنیم و فعل او را بد و قبیح توصیف کنیم شخص فکر می کند ما از او خوشمان نمی آید و با ما قهر می کند در حالی که ما با خودش کاری نداریم خودش را قبول داریم و تایید ش می کنیم ولی کارش را قبول نداریم و در مورد خودش ساکت ایم و چیزی نمی گوییم . در مورد فعلش صحبت کردیم ، انتقاد کردیم و از فعلش اظهار نفرت کردیم و او فکرکرده که ما از خودش متنفریم حتی عده ای دیگر هم ممکن است این فکر را بکنندکه ما از آن آدم یا دولت و نظام سیاسی که از او انتقاد کرده ایم بدمان می آید در حالی که هیچ ربطی ندارد .
  • کل عرض من در این خلاصه می شود که بین فعل و فاعل چه بد و چه خوب باید تمییز قائل شویم . تایید فعل خوب به این معنی نیست که فاعل آدم خوبی است و کارهای خوب انجام می دهد و ما او را قبول داریم و به افعال دیگر او سرایت پیدا نمی کند به شخص هم سرایت پیدا نمیکند فاعل فعل خوب ممکن است آدم بدی باشد و ما از او متنفر باشیم و ممکن است که کار های دیگری کرده باشد که ما نمی دانیم وواگر دیگر کارهای وی بد باشد-قطعا- آن را تایید نمی کنیم .
  • در مورد فاعل و فعل بد هم به همین شکل است وقتی ما از کسی انتقادی می کنیم و فعل او را مورد تنفر قرار می دهیم به این معنی نیست که از خود او بدمان می آید ؛و ابدا چنین چیزی نیست چه بسا شخص را خیلی هم دوست داریم ولی از کارش متنفریم .