توسعه ماندگار – قسمت اول
#۰۰۰۰۰۰;”>پيشرفت(توسعه) شهرما، و کشور ما از هم جدا نيست. در باب عوامل رشد وتوسعه؛ وحوزه آن، قاين وايران،مشترکات زيادی دارند امّا، شماری از موانع توسعه وبخشی ازعوامل ومحرک هارا فقط بايد بومی ديد
#۰۰۰۰۰۰;”>مقدمتا عرض ميکنم که اصطلاح توسعه در فرهنگخانه سياسی معاصر زاده شده ولذا در ميان مسلمانان مسبوق به سابقه نيست.اين موضوع مشابهت هایئ با مفاهيم قرآنی ومضامين روایئ دارد. ودر اين نوشته، اين مشابهت هارا که تقريبا بيان عصری مسأله رشد وتوسعه می باشد؛ به اطلاع ميرسانم
#۰۰۰۰۰۰;”>اين مبحث يکی از عنوانهای بحث اصلی ما،يعنی :«شهرها؛تولد، افت وخيز، مرگ وزندگی»است که بنا به دليلی (ناگفته)، پيش افتاده است. ميدانيم که توسعه دارای تعاريفی است که اهل نظر مطرح کرده اند؛ وبرای توسعه زير اصطلاحات چندی بر شمرده اند. امّااين کمترين _عجالتاً_ خودرا فارغ از تعريف می بينم؛ چون که خواننده اين نوشته، درميانه سخن به يک تعريف قانع کننده خواهد رسيد
#۰۰۰۰۰۰;”>مراد ما از توسعه يک مفهوم عام است؛ و دو روی سکه زندگی مومن به دين اسلام را نشان ميدهد. ولذا در دوبخش توسعه معنوی وتوسعه دنيوی دنبال ميشود وعبارت اخرای عقل معاد وعقل معاش است؛برای هريک از دارندگان ويا ندارندگان توسعه ،در فرهنگ قرآن وحديث کلمه ای واصطلاحی موجود است. به عنوان نمونه: کسی يا کشوری که نه عقل معاد دارد ونه عقل معاش؛ ولذا فاقد توسعه معنوی ودنيوی است ،با عنوان «خسر الدنيا والآخره» معرفی شده است، خسران کامل (خسران مبين) نصيب او است.وکسی ياشهری که از عقل معاد ومعاش برخوردار است با عنوان «المفلحون» ياد شده اند،
#۰۰۰۰۰۰;”>عوامل توسعه دنيوی«عقل معاش»
#۰۰۰۰۰۰;”>عواملی که موجب توسعه دنيوی ميشود، وحکايت از عقل معاش دارد، وهمه حکمت محض عملی است، عبارت اند: از
#۰۰۰۰۰۰;”>اول- رزق،نان ونوا خواهی برای همه شهروندان، بدون هيچ استثانئی که به قول صوفی معروف ابوالحسن خرقانی :« هرکس نزد خدا به جان ارزد، نزد ما به نان ارزد» ابراهيم(عليه السلام) وقتی خانه کعبه ومسجدالحرام را بنانهاد، برای شهروندان وساکنان شهر چنين دعاکرد
#۰۰۰۰۰۰;”>رب اجعل هذا بلدا آمنا وارزق اهله من الثمرات من آمن منهم باللّه واليوم الآخر
#۰۰۰۰۰۰;”>ای که مرا پرورانده ای
#۰۰۰۰۰۰;”>اين شهررا امن قرار ده،وهرکس از ساکناش را که به تو وروز قيامت باور آورد، روزی ده.
#۰۰۰۰۰۰;”>هنوز کلام او تمام نشده بود که خدا گفت: وکافران را نيز روزی ميدهم ولی کافران فقط از دنيا (که به نسبت آخرت لذت اش ناچيز است) استفاده ميکنندودر آخرت به آتش ميکشانمشان وجای خوشی نخواهند داشت
#۰۰۰۰۰۰;”>اين معنی در آيه ۱۲۶ سوره بقره آمده است. ومسلمانان فقط به حرف ابراهيم گوش کرده اند؛ونه به حرف خدا! ( يعنی آغاز کلام وصدر آيه را مورد عمل قرار داه اند مانند آن مسلمان که به او گفتند : چرا نماز نميخوانی ؟اوگفت مگر نميدانی در قرآن آمده : لا تقربو الصلوة وانتم سکاری» خوب، من به نماز نزديک نميشوم. وفعلا به «لا تقربو الصلوه» عمل ميکنم؛ تا برسم به جمله بعدی .وگر نه ابرهيم هم سخن خدارا ميگويد واوهم به همه نان ميدهد واز مرام آنان نميپرسد. آن سه مهمان ناشناس که آمدند به سيه چدرش واو از آنان ترسيد، برای ايشان هم پذرایئ شاهانه ترتيب داد ونانشان داد از دينشان نپرسيد) ولذا اين مسلمامان ،اول چيزی که از کافرانِ به خود(نه به خدا! ) دريغ ميکنند نان است؛ و وفی الفورمی بُرند
#۰۰۰۰۰۰;”>شهری که ميخواهد توسعه يابد، بايد به همه نان(ولذا شغل وکار) بدهد و نان را برای همه شهروندان بخواهد وهيچ چيزی را مانع نان نداند. که هرکس جان دارد، حق نان دارد.اين اصل از اصول حقوق جانداران است، چه رسد به انسان. دنيای متمدن امروز همين راه را برای توسعه طی کرده است. در کشوری مثل آمريکا وانگليس همه نان ميخورند، مسلمان وکافر وبی دين وگناه کار وتروريست حتیّ. آنان فهميده اند نان «رزق» سهم هر انسانی است ولذا نان به کشورهای دورافتاده فقير هم ميدهند وخواهان رفع گرسنگی اند ولذا عقل معاش دارند. ولی بعضی ها در همين قاين ما که خود را مسلمان دانسته اند نه تنها نان شهروندان خودرا که نان عالِمان وسعت نگر وتوسعه دهندگان شهر خودرا می برند وانگار وظيفه خود ميدانند که در اين سو وآن سو ونزد هر کسی سعايت کنند وتيغ بر دارند ونان ببرند؛ وباز همين ها که ضّد توسعه اند، برای شهر به فکر توسعه اند
#۰۰۰۰۰۰;”>وقتی که برای همه نان خواه باشيم ، وبه کله ی نان خواه ننگريم که اندرون آن چه دارد؟ وبه شکم خالی اش بنگريم(يعنی :خدا نظر باشيم) برای همه شغل ايجاد ميکنيم وبه مرام ومذهب اش کار نداريم ولذا توسعه پيداميکنيم. حالا شما بيا ونان بری کن وتوسعه خواه باش! مگر چنين چيزی ممکن است؟جغد مظهر تنگ چشمی وکور نظری است ولذا جايش تو خرابه است وعقاب بلند نظر است در اوج کوهستان وجنگل وبر سر همه جای دارد.آيا عقاب ميتواند در خرابه زندگی کند؟وآيادر ميان شهر کوران ودر ده جغدان، دوچشمی راه رفتن وبلند نظری جرم نيست؟