«توسعه،بازگشت به آغوش مادر»
«توسعه،بازگشت به آغوش مادر»
کالای ايرانی؛ صنعت بيگانه
در يک محفل دوستانه، سخن از بی اعتمادی به محصولات بازار صنعت ايران پيش آمد؛ ودر انتقاد از روش مردم، گفته شد: که چون خودمان را باور نداريم، وغريبه پرست وبيگانه جو هستيم، محصولات ايرانی را نمی خريم، وسراغ صنعت غير ايرانی ميرويم. همين کسان، از ناطق ها ومنتقدهاگرفته تا مستمع ها ، همه در حال حاضرتحت تأثير شديد کالای خارجی اند. اين دوستان، هيچ يک متوجه اين نکته نبودند که اگر نبايد از صنعت غرب وشرق در برابر کالای وطنی،تعريف وتمجيد نماييم؛ واگر نبايد تو سر کالای ايرانی بزنيم؛ خودما ما درعرصه ديگر که عرصه فرهنگ است، تو سر فرهنگ خود ميکوبيم وآنرا طرد کرده ايم.دنبال کتاب وفضای مجازی بيگانه ها ايم واز دين ومرام ومذهب وفرهنگ ايرانی خود غفلت داريم.آنان اگر به جای محصولات خارجی از کالای ايرانی وشهری خودشان استفاده ميکنندامّا،از فکر وانديشه ايرانی استفاده نميکنند.خود اين کسان هنوز به اين باور نرسيده اند که فرهنگ ايران از فرهنگ بيگانه برتر وکار آمد تر است.پدران ما از اين فرهنگ به جائی رسيده بودند؛ ولی ما با تقليد از فرهنگی که هنوز برای ما هيچ اثر مثبتی نداشته ،تجربه پدران خودرا خط می زنيم، وبه تئوری ها وافکاری رو ميکنيم که بر وبارش را نديده ونچيده ايم؛ ولذا به جائی نرسيده ايم . روشن تر بگويم :
آيا فقط يخچال وفريزر ومايکروفرواتومبيل خارجی، از محصولات ايرانی بهتره، يا آثار ادبی وهنری آنان هم از ما بهتره؟آن کسان که قبول داشتند، بازار داخلی محصول های ايرانی به خاطر تقاضای کالای خارجی از سوی مشتری ايرانی تخريب شده، هنوز قبول ندارند که تکنولوژی مديرّيت اقتصادی را بايد از يک ايرانی واز فرهنگ خودی بياموزند. وآنان برای آنکه مدير خوبی باشند، برای آنکه همسر خوبی باشند،وبرای آنکه پدرومادر شاد وبا صلاحيّتی شوند،سراغ کتاب هائی ميروند، که غربی ها وديگر بيگانگان نوشته اند.برای توجيه کار خودشان ادعا ميکنند، تا به حال کسی چيزی به ما نگفته وکسی در اين باب چيزی ننوشته !
شما که مثل ملّای روم وحکيم طوس،سعدی وحافظ، ده ها وصدها نويسنده ومتفکر داريد، چرا بايد سراغ نويسندگان خارجی برويد واز سفره انان بخوريد ولذّت از آنجا ببريد؟نميشود از غذای خانه خودتان بخوريد وچشم از سفره مردمِ بيگانه بر داريد؟غذای جان مثل غذای جسم، هم بايد سير کند وهم بايد موجب لذّت باشد.وهم تقويت کند وخاصيّت داشته باشد.هرسه عنصر در غذای ايرانی موجود است. ومهمتر اينکه: با جهاز هاضمه ما ساز گار است .با اين حال چرا بايد فکر کنيم که غذای بيگانه ها، لذّت بخش است؟از غذای ما بهتر است؟ چشم بيگانه پرستی را بايد ببنديم ولذّت را در آب ونان وغذای خودمان بجوييم وعفّت داشته باشيم.شما که از غذای بيگانه، از پيتزا ولازانيا ميخوريد، انرژی آنرا آيا آزموده ايد، فوايد وخواص اش را ديده ايد؟ از اين رستوران چند تا مرد، چند تا پهلوان، بيرون آمده؟ که از اشکنه وآبگوشت محلی ّ، بر نخواسته ؟
استفاده کردن برای تنوع ، بی اشکال است؛ خصوصاً برای آزمون ومقايسه، ولی رها کردن سفره خانه خود ورفتن به سر سفره بيگانه،يعنی هويّت خودرا منکر شدن وبه هويّتی مبهم ومجهول در آمدن. تازه بيگانه چه ميگويد؟ او شمارا از خود می شمارد، يا در نزداو شما بيگانه ايد؟ شما هرکاری بکنيد، نميتوانيد هويّت ايرانی خودرا در نزد اجانب، به هويّت آنان بدل کنيد.آنان شمارا ايرانی ميدانند وبر سر سفره خودشان، نشانده اند وبر شمامنّت هم دارند .خود باوری فکری مهم تر از خودباوری صنعتی است. اين ناباوری های ذهنی وفکری است که مارا به ناباوری در عرصه صنعت وتجارت کشانده است؛ تخم همه ناباوری ها در ناخود باوری ذهنی است.ايرانی تا وقتی ايمان نداشته باشد که انديشه های انديشوران ملی اش اورا نجات ميدهد، وتا زمانی که فکر وفرهنگ ملی خودرا برتر نداند، مقلدفرهنگ بيگانه باقی می ماند؛ ودر هيچ حوزه ای به تحقيق وخودباوری نمی رسد. ما بايد قبول کنيم که درتهاجم فرهنگ بيگانه زانو زده ايمف وشکست خورده ايم، ومرعوب شده ايم؛ ورعب تا اعماق جان ما ريشه دوانده است. اگر قبول کنيم، وبعد از قبول بخواهيم به دامن مادر خويش باز گرديم، مصلحان ميتوانند کاری از پيش ببرند.حالا اگر که قبول کرده باشيم راه خودرا کج رفته ايم وفرهنگ ما از فرهنگ بيگانه بهتر است، وبرای ما بهتر جواب ميدهد، وبايد به آغوش فرهنگ خودی باز گرديم،کلام سعدی وملّای روم را می فهميم واز آن لذّت می بريم وبه آن ايمان می آوريم.