توبه یعنی اینکه از وضعیت بد خود را رها کنی
- تفسیر آیه ۲۷ سوره بقره
- برآنم تامفهوم و معنای توبه را که نخستین بار در این آیه مطرح شده است بیان کنم و شرح بدهم،وبگویم که توبه چیست؟
- در مورد توبه آیات دیگری هم در قرآن آمده است ، چه آنکه از لفظ توبه استفاده کرده باشد ،وچه آنکه از این لفظ استفاده نکرده باشد؛اما مضمون آن در این باب باشد.
- از مجموع این آیه ها چنین استنباط میشود و چنین دریافت میکنیم که توبه به معنی ایجاد تغییر است .
- کسی که توبه می کند بر آن است که یک تغییر در زندگی اش( کلی یا جزئی) ایجاد کند
- و خدا این تغییر و تحول را می پذیرد اینکه خدا می گوید من قبول می کنم یا در وصف خدا آمده است او تواب است معنی اش این است که تا انسان خودش دست به تغییر نزند خدا تغییری ایجاد نمی کند
- همه اختیاردرهمه امور زندگی اش، دست خود انسان است .از قضا این معنا و مفهوم صریحا در آیه دیگری مطرح شده است.
- خدا هیچ چیزی را از هیچ قومی،ملتی وجماعتی تغییر نمیدهد مگر آنکه خودشان تغییر بدهند. در آن جا از کلمه تغییر استفاده شده در این جا از کلمه توبه و این آیه که در سوره بقره است و سایر آیات همه از لحاظ معنا و مفهوم هم ردیف و هم مضمون اند
- هر چند از نگاه لفظ از نگاه ادبی در یک خانواده قرار ندارند .
- در این آیه از کلمه توبه از ماده توب استفاده شده و در آن آیه از ماده غیر بنابر این هر تغییری که بخواهد ایجاد شود با اراده واختیار(انتخاب) خود انسان و جمع انسان هاست خدا هیچ مانعی برای این تغییر ایجاد نمی کند و تغییر را به هر شکلی باشد می پذیرد .
- اگر ما قائل باشیم که این اختیار یک اختیا رطبیعی است آیا ما می توانیم بگوییم که تغییر به سمت بدی ها هم مصداق تغییر است یا آن را نمی توانیم مطرح کنیم
- به دلیل اینکه وقتی ما از تغییر سخن می گوییم،معنی ومفهوم اش این است که: الان حال او خوب نیست و می خواهد به یک حال بهتر دسترسی پیدا کند .چنانکه از همین آیه ۲۷ سوره بقره مفهوم است و آیه ای است بسیار جامع و پر معنا.
- می گوید پس از این؛یعنی بعد از آن که افسانه افزینش (به روایت تورات و بعد هم به روایت قران که دقیقا همان روایت تورات اما مختصر ومبهم است) ، آدم بهشت را از دست می دهد وخطایی می کند که این خطا باعث می سود زندگی خوب خودش و همسرش را از بین ببردو تبدیل به یک زندگی نکبت بار کند؛حالا می خواهد تغییر ایجاد کند و زندگی خودش را دوباره از نو بسازد و برگردد به سمت خوشی و لذت و بهره وری از نعمت های جسم وجانش یعنی عمرگرانمایه،و نعمت های دنیا. نعمت همسر و هر چیزی که می تواند از آن استفاده کند .نعمت های معنوی که جای خودش را دارد.دراین جا است که توبه مطرح می شود یعنی وقتی که خطایی صورت گرفته و نعمتی از کف بدر شده است اینک می خواهد ایجاد تغییر کند و آن روشی را که شکست خورده، رها کند وآن نعمتی را که از دست داده ،بازپس آورد؛وبرآن است تا روشی را در پیش گیرد که مجددا باعث جذب و جلب نعمت ها به سمتش گردد.و منافعی را تحصیل کند تا زندگی خوب و درستی برای خودش رقم بزند این یعنی توبه.
- توبه دقیقا به معنی تغییر در زندگی در افکار واندیشه هاست ، اندیشه هایی که ما را به جایی نرساند اینک باید از آن دست بکشیم و تغییر کنیم.
- حدود هزار وچهار صد سال(البته نه دقیقا از یک جهت ؛و دقیقا از جهتی چون و سی چند سال بعد از هجرت،دوره حضرت علی ع به این سمت مردم ازاسلامِ محمد برگشته بودند. درحال حاضر ما درسال ۱۴۴۳ قمری هستیم است.به باور شیعی دو سال دیگر(با پایان خلافت علی بن ابی طالب) می شود زمانی که تغییر وتحول وحشتناکی درجامعه اسلامی اتفاق افتاد.سلطنت جای خلافت را گرفت وهمه ی احکام وآموزه های دینی به نفع سلطنت توجیه شد،وآئین جدیدی به وجودآمد.یعنی بعد از آنکه مسلمان ها نتوانستند آن شکوه و عظمت تمدن و مدنیت و اخلاق و فرهنگ والایی که پیامبر به آن ها آموخته بود را دوباره تحصیل کنند؛ وهمه را از دست دادند و در مسیر دیگری افتادند. بنی امیه بر اسلام جامه وارونه ای پوشا نیدند که تا امروز ادامه دارد و ما هم چنان در جا می زنیم؛ به خاطر تئوری ها ی ضدّ دین محمد،وبه خاطر مذاهب فقهی که ساخته بنی امیه است واسلام خوانده شده است .شریعتی که بنی امیه درست کردند کار به جایی نمی برد ، ما را در زندگی موفق و شاد کام و خوش و خرم نمی گرداند و کارایی ندارد
- حالا که میبینیم این اندیشه ها کارایی ندارد چاره ای نداریم جز این که از آنها دست بکشیم و از نو به درک حقایقی شروع کنیم که در قرآن نهفته است و تاریخ زندگی پیامبر و سال های بعد از پیامبر نهایتا تا سال ۴۵ آن حقایق را تایید؛وسیره بعدازآنرا تکذیب می کند . به عبارت دیگر بای فهم حقایق قرآن وحایق سنت رسول الله، باید تاریخ چهل وپنج ساله هجرت را بادقّت مطالعه کنیم وآنهارا باتاریخ تطبیق بدهیم .اینجاست که خواهیم فهمید حقایق چه بود همان طور که عرض کردم دلیلش هم این است که تاریخ آن حقایق را(که اینک درجامعه اسلامی جهان معاصر دیده نمیشود) تایید می کند و درباب تایید تاریخ همین بس که حضرت محمد چنان افرادی با چنان اندیشه های بلندی تحویل جامعه داد که دو تمدن بزرگ روز گار را بر انداختند . واین عظمت شوخی نبود