عشق وروز عاشقان

 

 

 

  •              «ولنتاین»روز عشق؛ یک روز جهانی است،که در این روز همه ی عاشق و معشوق ها به یکدیگر هدیه می دهند. من اسم اش را گذاشتم :«روزمهربانی شجاعانه».
  • در روایت های قرن اول و دوم درباره عشق مطلبی نداریم.اما مفهوم عشق را تحت عنوان هایی مثل «مودت»و«حب» در روایت ها و درقرآن می بینیم.بهترین سخن را درجمله ای از امام جعفر صادق (که مستنبط از قران است) نقل می کنم
  • «قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : هَلِ اَلدِّينُ إِلاَّ اَلْحُبُّ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اَللّٰهُ»
  • دین غیر از حب و عشق چیزی ندارد . خدا که شان و عظمت او بسیار بسیار بزرگ است و بی منتها،در قرآن می گوید اگر می خواهید عاشق خدا باشید،از پیامبراطاعت وازمن تبعیت کنید مرا دنبال (فالو) کنید پا در جای پای من بگذارید تا من هم  شما را دوست داشته باشم  .
  •  شرط دوستی و شرط عشق خدا به بنده اش تبعیت اعلام شده است . خدا به بندگانش می گوید آیا می خواهید عاشق من باشید ومرا دوست داشته باشید به عمل باید مرا دوست بدارید نه به زبان،ونه بابیان کلمه در نوشتار،نامه و چت های فضای مجازی؛واین عمل که با اطاعت میسر و همراه  است دلیل  دوست داشتن متقابل من است .
  • چند نکته در این جا وجود دارد که باید در هر عشقی دیده شود.اول-عشق یک پیوند بسیار معنوی دقیق و ظریف است که انسان ها را تا سر حد گذشتن از جان به پیش می بردوستونش ایثار،وازخود گذشتگی و خود را ندیدن ووخویشتن را فراموش کردن وفقط یارودلبررا دیدن است.و این از خود گذشتگی  و(حب به خود و خواسته های خود نداشتن  )شرط اول است . ( که چون برآورده نشد دلیل خشم و ناراحتی نشود )
  • این عشق عشقی است که در پی به دست آوردن سود مادی ولذّت جسمی، نیست.
  • عشق مادی البتّه وجود دارد؛زن ومرد  برای یکدیگر جاذبه مادی دارند وعشق آنان به یکدیگر کاملا مادی است اما اگر بخواهند صبغه الله برآن بریزند باید جهت ومسیراظهار عشق ودریافت آنرا  به سمت معنویّت تغییر دهندمثلا زنی عاشق همسرخودومردی عاشق زن خود باشد به این معنی که بخواهد مدام به اوحال وشادی بدهدوبگیرد،نباید این خواسته رابه جهت معامله انجام دهد که شادی بدهدمشروط به اینکه شادی دریافت کند؛واگر دریافت نکرد او هم قطع کند.مشروط کردن عشق به دریافت عشق امری مادی  است وبه حالت معامله ای جلوه می کند.عشق معنوی بی توقع و بی هیچ انتظاری بروز میکند،عاشق ازخود عشق نشان می دهدبدون آنکه مشروط به نشان دادن عشق ازطرف مقابل باشد.اما اگر طرف اش را درست انتخاب کرده باشد،بدون شک طرف مقابل نیزعکس العمل اش بدون شرط خواهدبود.
  • در آیه ۳۴ سوره نسا (قران )که درمورد روابط زن وشوهر است این نکته ذکر شده است.شوهر عشق خود را به زن خود نشان می دهدواز مال خود به او می بخشد،از عقل وعلم وتجربه خویش در راه جلب رضایت او،ورفاه زندگی اش مصرف می کند.خانه و نان و آب ولباس وزندگی و عشق و علاقه و محبت به او می دهد.آیه یادشده درادامه می گوید:« فالصالحات قانتات»زنان سازوروسالم که عقل و طبع سالم دارند و دارای روحی پاک اند و نه مریض،متقابلا ازهمسرخود تبعیت می کنند و لذا عاشق  او می شوند.عشق از مرد شروع می شود و بازتاب  دوباره آن از زن است.همین آیه اشاره می کند بعضی از بانوان باوجود بخشش مالی ومحبت معنوی،جان فشادن و ازخودگذشتگی های مرد تبعیّت عشقی ندارند.
  • مرد هم باید البته مرد محسوب گرددوفی الواقع مصداق «الرجال»باشد،که به قول ملّای رومی اگر مردی به ریش و.. باشد،بز والاغ ازمرد قوی ترو..تر است.متاسفانه مردان امروزبه محض آنکه به اندام خود نظر میکنند خودرا مرد میدانند؛به عقل خود وبه کارهای نیکی که باید انجام دهند،به وظایف مادی خودو..نظر نمیکنند.
  • بگذریم.مرادما این است که دراین عشق نیز فقط حرف ملاک نیست واصل واعتبار عمل است.درعشق خدا و بنده نیز حرف محور نیست و عمل اساس و بنیان است.حدا میگوید هان ای بنده من نشان عاشقی من در یک کلمه «تبعیت» است و چون این را در تو دیدم متقابلا من نیز به تو عشق می ورزم .
  • نکته اینجاست که خدا همه بندگانش را دوست داردچرا ازاین عبارت استفاده میکند که :«خدا نیز شما را دوست دارد»مشخص است که این چیزی برتر ازآن وظیفه ای است که خدا خودش برای خود به نفع ما مقرر کرده است .
  • کتب علی نفسه الرحمه انه من عمل سوءً بجهاله.. می گوید خدا برای خود وظیفه مقرر کرده است که اگر بنده ای کاری نادرست انجام دهد و پشیمان شود خدا او را می بخشد…این عشق نیست و کاری است که خدا در مقام برتری و آفرینندگی به عنوان وظیفه ی خدایی انجام می دهد . خدا ادم را افرید و چه عاشق شوند و چه عاشق نشوند اموری را موظفا انجام می دهد اما برای عاشق شدنش تبعیت می خواهد .
  •  امام صادق بسیار زیبا از این آیه استفاده می کند و می گوید ماهیت دین عشق است هر جا سخن ازعشق وحضورعشق باشد دین وخدا آنجا وجود دارد وهرجا سخن ازنفرت و کینه وانتقام جویی است خدا انجا نیست و شیطان حضور دارد.دین نفرت و کین ایجاد نمی کندومردم را به انتقام دعوت نمیکند وبرطبل عفووبخشش و کرامت که صفات خداست می کوبد.ودم از کینه توزی وانتقام و این دست صفات که همه حیوانی است، نمیزند.زیرا دین سراسرعشق است واز این رو کینه و نفرت ندارد.«هل الدین الا الحب»مگر ممکن است دین غیر از عشق باشد ؟
  • و این جمله امام صادق حرف اول و آخر را در باب عشق می گوید. بعضی عشق را به عشق پاک و ناپاک وآسمانی وخاکی و.. دسته بندیی هایی از این قبیل تقسیم می کنند که اشتباه است.چون امکان ندارد که بگوییم عشق ناپاک؛عشق اگر باشد پاک است.نکته ی مهم  این است که ما معنی عشق را چه بدانیم ؟ اگر معنی عشق را درک و دریافت کنیم به این نکته می رسم که عشق مثل نور است و نمی توانیم بگوییم نوربد ونور خوب؛نورخوب است و آنچه بد است تاریکی است.عشق همه اش پاک است ونور است؛ضد ان که کینه و نفرت باشد،ناپاک ونجاست معنوی است .
  • عشق هرچه وازهرنوع که باشد پاک است.ملای رومی میگوید :
  •  عاشقی گر زین سر و گر زان سر است             عاقبت ما را بدان در رهبر است
  • هر کس به هرچه عشق داشته باشد به آن می رسد واین عشق است که ما را به سمت هر چیزی میبرد.از جمله زن ، مرد ، خانه ، ماشین ، یک کشور و … و اگر عشق نباشد غیر ممکن است،و امکان  نداردبه آن دست یابیم ونیز غیر ممکن است از چیزی متنفر باشیم و درعین حال پی آن برویم و بدستش آوریم .
  • عشق ذاتا خوب و محبوب  است و نور است و پاکی ومحرک  زندگی است.ذات و ماهیت آن این است ونمی توانیم تقسیم بندی کنیم ،وبگوییم:عشق من پاک است و عشق او ناپاک.عشق به زن یا عشق به مرد پاک نیست و عشق به خدا پاک است. و ارائه این دست  تعاریف نادرست و غیر قابل قبول است .
  • عشق هر چه هست پاک است واگر نبود ما را به چیزی نمی رساند.گاهی همان اراده شدید ما را عشق می نامند؛وقتی چیزی را شدیدا دوست داشته باشیم تعبیر به عشق می شودو گفته می شودفلانی عاشق آن است.چگونه وچطور میشود این اراده  پاکی ونا پاکی داشته باشد.به تعبیر منطقی ها عشق حقیقت مشککه دارد
  • حال اگر فردی اراده به کشتن فردی دیگری را داشته باشد،این عشق نیست؛ زیرا مقصد و مقصودش از بین بردن یک جان است،خراب کردن کسی و بریدن جانی است؛وعاشق که جان نمی گیرد.عاشق ازخود می گذردوازدیگری نه. وچون می خواهد دیگری را نفی کند،عاشق محسوب نمیشودومتنفر محسوب میگردد.آدم بی عشق وپرازنفرت دست به قتل میزند نه آدم عاشق وبی نفرت عاشق نمی تواند در راه کین جد و جهد و تلاش کند و اسم آن را عشق بگذارد.هیچ کس با عشق کسی را خفه نمی کندوسرش را زیر آب فرونمیبردو نانش وگلویش را نمیبرد.آنچه را با نفرت انجام می دهند ، به خطا اسمش را عشق گذاشته اند .
  • https://akoain.ir