پرستش چه مفهومی دارد ؟

 

 

 

پرستش را در فرهنگ فعلی معاصر ایران از فرهنگ عرب به عاریت گرفته ایم . پرستش هر چند کلمه فارسی است اما برای تعریفش از معادل آن ،کلمه عبادت در  فرهنگ  عرب کمک می گیریم .

عبادت به معنی بندگی کردن است،کسی که آزاد است و با آزادی تمام خود را بنده و برده احسان و لطف و کرم و بزرگواری و عظمت و بخشش یک مقام بسیار بالاتر می داند . فرق بندگی و بردگی اینجاست .

آن که برده است از روی نا چاری و بد بختی و بیچارگی از کسی اطاعت می کند . بنده و برده شدنش دست خودش نبوده است . دقیقا مثل اسیری که در جنگ ها می گیرند و ان ها را می فروشند و اسمشان را برده می گذارند که در عربی اسمش عبد است .کلمه عبد هم برای عبدی به کار می رود که خود با تمام آزادی و آزادگی و عقل و درایت و انتخاب بند خود را در دست دیگری که خدا  یا شیخ و پیر مراد و سرور است می گذارد  و هم شامل کسی که از جبر و قهر و زور تسلیم دیگری شده است و از او اطاعت می کند و افسارش را در دست کسی دارد . فارسی اینجا غنی تر از عربی است ، برای چنین پرستش و طبیعتی کلمه برده را به کار می برد و برای آن جا که آزادانه است و از روی عقل و درایت کسی از کسی اطاعت می کند کلمه پرستش را به کار می برد ،بنده و بندگی

می گوید تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

بنابر این بندگی و بردگی دو تا مفهوم متفاوت در فارسی است . در عربی هر دو همان کلمه عبد و عبادت است . عبادتی که از اختیار و انتخاب ما برای مقام بالاتر است و عبادتی که بدون اختیار ما شاید برای مقامی پایین تر از نظر عقل و درک و شعور است ولی چون زور دست اوست ، تابع است

معمولا این گونه است که در بردگی شخصی که برده می شود از نظر عقل و درک و شعور از نظرکسی که او را به بردگی می گیرد بالاتر است . مثلا لقمان یک برده بود و خودش آن قدر بزرگ بود در حد یک  پیغمبر . سلمان فارسی یک برده بود اما آن قدر بزرگ بود که در حد یک پیغمبر ظاهر شد ولی به بردگی فروختندش . آن ها که گرفتند و فروختند و صاحبان  و مالکان او هیچ کدام به درک و فهم و عقل و شعور ش نمی رسیدند و این جا هیچ ارتباطی بین فهم و درک آقا و مولا و مالک و بنده و برده وجود ندارد و حال اینکه در عبادت به معنی پرستش در فارسی آقا مولا و سرور و شیخ و معبود ، از نظر فهم و درک و شعور و جلالت و زیبایی و حسن و هر چه بگویی بالاترند . علم و دانش و فهم و کمال کسی که ستایش می کند پایین تر است . مقام او بلند است و مقام این پایین

ولی در بردگی چنین ارتباطی وجود ندارد فقط زور او بیشتر است . هر که زورمند تر است پولدارتر است قدرت بیشتری دارد ، هر که بتواند بر جسم کسی مسلط شود او را برده می کند . یک برده می تواند بهترین بنده باشد . هم برده باشد و هم بنده باشد . سلمان و لقمان بهترین بندگان خدا بودند ولی برده بودند . جسمشان را کسی دیگر تصرف کرده بود ، روحشان را خدا.

و در مورد آدم هایی که برده شکم اند یا برده زیر شکم یک تعبیر مجازی است .  یعنی نر خر سوار است و فرمان می دهد و این اطاعت می کند در داستان کنیزک ، خاتون برده بود و حال این که خاتون از نظر موقعیت اجتماعی  بالابود و کنیز و برده داشت و کنیزک برده او بود .

ولی در حقیقت کنیزک در امر معنویت و عقل و درک سرور بود و این خانم که این جا سرور و سالار و همه کاره بود برده شهوت بود .از نظر مجازی خانم برده شهوت بود و آن کنیزک برده شهوت نبود اما کنیزک برده فیزیکی بود و خاتون مالک او بود . تفاوت بندگی و بردگی  ، بندگی معنوی ،بندگی ظاهری و فیزیکی ، و بندگی مجازی رادر این داستان می توانیم ببینیم .

نتیجه این که پرستش یعنی از روی درک و عقل و تجربه و با کمال میل و اشتیاق کسی را در میان جان بنشانیم و او را در میان دل خود آقا و سرور و همه کاره خود بدانیم و بر خود فرض  و واجب بدانی که او را اطاعت کنیم و از غیر او اطاعت نکنیم و جز او را در میان جان خود ننشانیم .

. پرستش به معنی انتخاب عاقلانه و هوشیارانه و مشتاقانه یک بزرگ در دل است و التزام عملی ، این که ملتزم شویم از او اطاعت کنیم .حرفش را بشنویم. کسی که پرستش می کندشخص پرستنده را همه جا با خود دارد و آنچه مورد نظر شخص معبود و معشوق است آن را عملا نشان می دهد . در حالی پرستش گر خدا یک مقام معنوی مثل علی است که، در مقابل ظلم بایستد . زمانی حسین ابن علی را می پرستیم که تن به ذلت ندهیم . هیهات من الذله . وقتی ذلت را می پذیریم و این را عمل ما نشان می دهد ما او را نمی پرستیم شیطان را می پرستیم ، هوای نفس را می پرستیم ،وقتی سلطه نداریم و ضعیفیم و می بینیم او سلطان است و قوی است و هیچ سر خم نمی کند در برابر این چیز ها و می گوییم او را می پرستیم و قبول داریم اما  در عمل این گونه نیستیم ، در حقیقت او را نمی پرستیم .

پرستش یک باور و یک عمل است و در حقیقت بیشترش عمل است وزمانی خدا را می پرستیم که عمل مان نشان دهد که پرستشگریم . در دل بگوییم او بزرگ و خوب است مشکلی را حل نمی کند . خدا این را نمی خواهد که  بگوییم مهربانی بخشنده ای خلاقی رزاقی و به گفتن و ذکر این کلمات و واژه ها نیازی ندارد .

، او  خلاقیت  ،تواضع به جا  ،رزاق بودن و … را می خواهد ، چنانچه در ما هست او را می پرستم و چون نیست و نداریم او را نمی پرستیم . یعنی پرستش یک مفهوم عمل گرا و کاربردی دارد . یک مفهوم نظری نیست ، یک مفهوم عملی است مثلا می گویند دانش آموز ، دانش آموز کیست . آن که دانش بیاموزد ، ذوق به مدرسه رفتن دارد مرتب سر کلاس خود حاضر می شود ، تکالیفش را می نویسد امتحانش را هم قبول می شود . این عمل اسمش دانش آموزی است . پرستش و عبادت این روند و عمل است . پرستش نسبی است ، یکی کمتر و یکی مرحله به مرحله ، مثل دانش آموز دو م و سوم و همین طور بالا می رود

بنده هم همین طور است . ملای رومی می گوید پله پله تا ملاقات خدا ، آدم ها از ابتدا که عبادت را شروع می کنند پله پله بالا می روند تا وقتی به ملاقات خدا برسند هیچ کس از ابتدا نمی تواند به مرحله آخر برود و تدریجی است  ، همان طور که درس خواندن در آن تدریج است و آرام آرام  به جایی می رسد که استاد اساتید جهان می شود .

 

تقریر لیلا یوسف نژاد

درس شنبه ۳ دسامبر ۲۰۲۲ ساعت ۶و ۴۳ عصر