توسعه ماندگار – قسمت چهارم

#۰۰۰۰۰۰;”>موانع توسعه
#۰۰۰۰۰۰;”>هم از اين زاويه ديد، که توسعه را نخست در انديشه توسعه خواه، ميديد؛آنگاه در عمل او؛ موانع توسعه نيز از جنسِ انديشه است.در رأس همه اين موانع، پيشقراولان ورهبران توسعه اند. آنان که به دنبال توسعه هستند، خودشان نميدانند، توسعه چيست؟ واگر درباب توسعه واژ واژ بزنند، بی باورند؛ وفقط «قول دارند» و«عمل» ندارند ؛ بل که درعمل ضد توسعه ميباشند؛ ولذا برای مريدان وپيروان خود ،افسانه ميگويند .وچون مريدان وپيروان نيز افسانه خُو هستند ونه حقيقت جو، همين جا که هستيم ايستاده ايم تا خسته بشويم وبنشينيم وبخوابيم وتمام. درست مثل قصه شنوی که در حين قصّه به خواب ميرود. خود اين خواب ما (وغفلت عظيم مرگ آور از هويّت ملی ودينی خويش)نشانه خواب است. حقيقت گو وح واز گوينده انتظار لالائی دارد. حقيقت شنو امّا خواب ندارد. واينجا است که ملاّی روم ميگويد : هرکه او بيدار تر پردرد تر.
#۰۰۰۰۰۰;”>با اين بيان که حکم مقدمه عرايض مرا داشت، سراغ مطلب اساسی ميروم ،مطلبی که هم در همين بحث توسعه وهم در جاهای ديگر برای همه ما مفيد است.
#۰۰۰۰۰۰;”>محکم، متشابه؛ اصل وفرع
#۰۰۰۰۰۰;”>آيه های قرآن به دوگروه محکم(آيه های مادر) ومتشابه(مشتمل بر احتمال مخالف ظاهر) تقسيم شده؛ ولذا قرآن خوانان را به دو گروه مومن به خود قرآن ومومن به انديشه های شخص خودخوانندگان، تقسيم ميکند. اين تقسيم درسوره آل‏عمران آيه ۷ بيان شده :« هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ» وآيه۳۹ سوره الرعد آن را کامل کرده است« يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ»خدا قرآن را برتو نازل کرد ولی آيه های اين قرآن به دوگروه محکم ومتشابه تقسيم ميشود که آيه های محکم آيه های استوار وماندگار قرآن اند وآيه های متشابه ، نا استوار وموقتی؛ اينک هرکس دل او زنگار هواپرستی ودنيا گرائی فردی دارد وهمه چيز را برای دنيای خودش ميجويد،دنبال آيه های متشابه خواهد افتاد وبرای آنکه آشوب بر پاکند وبر مردم بتند وآنان را به اشتباه اندازد، آيه های متشابه را باب ميل خود تفسير خواهد کرد.خدا به باورمندان امّا، تأويل آيه های متشابه را آموخته وآنان را هدايت کرده است. گروه باورمندان به قرآن، ميگويند همه آيه ها از سوی خدا نازل شده وبه همه باور داريم واين ظرايف را به جز اهل خِرد درک نميکنند.
#۰۰۰۰۰۰;”>همانگونه که خود قرآن توجه داده، مفسران قرآن دوگروه اند: گروهی که قرآن را باب ميل خود تفسير ميکنند واول خودشان تصميم ميگيرند وبعد سراغ قرآن ميروند تا آيه يا آيه هایئ برای نظر خود پيداکنند وموافقت ظاهری از قرآن بستانند. اين گروه که کم هم نيستند،نيامده اند تا از قرآن چيز ياد بگيرند وتسليم باشند. آمده اند تا قرآن را فدای منافع دنيوی خودشان سازند ونه به قرآن کاری دارند ونه به مردم؛ فقط به خودشان می پردازند.تفسير به رأی که از آن مذمت شده، همين است که اين گروه انجام ميدهد ؛ وجالب اين است که اين گروه، بر حقيقت گرايان ميتازند وآنانرا به تفسير به رأی متهم ميکنند.گروه ديگری از مفسران قرآن، باورمندانی تهی ذهن اند که بدون پيش داوری ويش تصميم،آمده اند از قرآن چيز ياد بگيرند واز خودشان نظری عنوان نميکنند تا قرآن به ايشان چيزی بياموزد واين گروه هما ن راسخان در علم اند که علم در دل آنان رسوخ ميکند ومانند کوه استوار ميماند واين رسوخ اشاره دقيقی به مفسران گروه اول دارد که ميگويد: علم در ذهن ودل آنان ريشه ندارد ولذا از نظر خود سريعاً عدول ميکنند. وهر روز به رنگی اند ودر جایئ مانند باد گلونک که چون ريشه ندارد، هردم به گوشه است وماندگاری او دير پا نيست، ومانند کنجشککی پرسر وصدا ومست جفت خويش است وهردم برشاخه ای !. [ مأخذ روايت تفسير به رأی]
#۰۰۰۰۰۰;”>تشخيص آيه های مادر
#۰۰۰۰۰۰;”>تشخيص آيه های مادر(محکمات)؛ دشوارترين عرصه ها است.وفقط کارِ عالم مومنِ اهل عمل است. همان مومنی که با صفت راسخ العلم معرفی شده بود. او که علم در عمق جان او ريشه دارد وبرزبان او نمانده است. هرکس علم در دلش رسوخ نکند وبر زبانش بماند، وبه قول ما قاينی ها واژ واژ بزند ،يعنی فقط واژه هارا به زبان آورد وبا الفاظ بازی کند،او اهل علم نيست، که بماند، اهل عمل هم نيست واواصلا به گفته ونوشته خودش باور ندارد؛که آنچه به زبان ميگويد،مثل باد گلونگ بی ريشه است وفقط تو گلوی او باد انداخته وغب غب ميزند وميغرد و ديگر هيچ؛ ولذا علی عليه السلام ميگويد ناطق های پرشور، شيطان اند !
#۰۰۰۰۰۰;”>برای همين است که حافظ شيرين سخن گفته :
#۰۰۰۰۰۰;”>مارا به رندی افسانه کردند — پيران جاهل، شيخان گمراه !
#۰۰۰۰۰۰;”>از دست زاهد کرديم توبه — وزفعل واعظ استغفر اللّه
#۰۰۰۰۰۰;”>حافظ ميگويد:دنبال رندی بوديم ؛دنبال راهی برای برون رفت از تنگناهای زندگی، ولذا در جستجوی آرامش ورفع گرفتاری .ما دنبال توسعه بوديم ! امّا عالم دين به جای آنکه مارا ارشاد کند، وبه راه توسعه ببرد وبرای ما دنيای حسنه به ارمغان آورد، افسانه تو گوش ما خواند. برای وی بايد عذر آورد که : او تقصيری نداشت، خودش هم نميدانست.زاهد که« فعل» داشت وبه دين عمل ميکرد،« قول» نداشت وغرور داشت، ظاهر بين وتنگ نظر بود، وتند خوئی ودرشتی ميکرد.
#۰۰۰۰۰۰;”>زاهد غرور داشت، سلامت نبرد راه – – رند از ره نياز به دار السلام رفت
#۰۰۰۰۰۰;”>زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نيست – در حق ما هرچه گويد جای هيچ اکراه نيست
#۰۰۰۰۰۰;”>زاهد تو و
#۰۰۰۰۰۰;”>؟؟
#۰۰۰۰۰۰;”>وواعظ که« قول» داشت وشيرين ونرم سخن ميگفت،امّا « فعل» نداشت .
#۰۰۰۰۰۰;”>واعظان که اين جلوه بر محراب ومنبر ميکنند- چون به خلوت ميروند، آن کار ديگر ميکنند
#۰۰۰۰۰۰;”>گوئيا باور نميدارند روز داوری – که اين هم قلب ودغل در کار داور ميکنند
#۰۰۰۰۰۰;”>کلام حافظ ومفسر قرآن، خواجه محمد شيرازی،تفسير همان آيه است که از نظر شما گذشت وبه بخش ديگری از موانع رشد وتوسعه ،نظرِ اشاره آلود داشت. اورندانه گفته بود: اينکه الآن مشاهده ميکنيد اهل علم ما به دوگروه «فعل» گرا و«قول» گرا تقسيم شده اند، معنی اش اين است که هيچ کدام راه دين را نيافته اند و حيران وسرگردان اند.هرکس باب ميل خود شيوه ای را در پيش گرفته است، تا وجدان خودش را راضی کند. برای چه بايد قول وعمل از هم جدا شود، وهريک را ياران واصحابی باشد ؟اين خودش دليل آن است که در گوش ما افسانه خوانده اند ، نه قرآن .حافظ تکليف خودرا مشخص ميکند وبه راه خودش ميرود و به سلامت عبور ميکند.ودر نسخه دوم غزل اش ميگويد:
#۰۰۰۰۰۰;”>ما شيخ وواعظ کمتر شناسيم-ياجام باده يا قصّه کوتاه
#۰۰۰۰۰۰;”>آيه هائی که برای شما ترجمه کردم وهمه درباب توسعه نازل شده بود،واز وسعت نظر خدا وعلم او حکايت ميکرد ومومن را به قرب خويش ميخواند. اينهاآيه های مادر است؛ آيه های محکم است.وهيچ کس را يارای آن نيست، که اين آيه های مادر را که مادر همه خوبی ها وخيرات دنيوی واخروی است،متشابه بخواند. تا به اين آيه های ؛ محکم ومادر، ايمان نياوريم، در «تيه» ايم وخودرا گول ميزنيم.
#۰۰۰۰۰۰;”>قرآن، _خوشبختانه _ متشابه طلب هارا معرفی کرد؛ که اين مفسران متشابه خواه، پاکدل نيستند، مصلح وهدايت گر نيستند؛دل چرکينان اند، فتنه جو اند؛ ولذا مصلح ومرشد نيستند. وقرآن اين نکته را سربسته وکلیّ بيان کرد ولی حافظ مشخصاً وضع دينداری زمان خودرا ارزيابی نمود؛ وهمه اين متشابه خواهان را شست ورفت وکنار گذاشت وبه سلامت از آنان رد شد. يکی از موانع کار تحقيق همين است، که طالبان علم در بدايت حال وآغاز مآل مثل بچه ها از هيکل درشت ولباس های جورواجوری که با لباس مادر پدرش هيچ وجه مشترکی ندارد، واز ريش وپشم ميترسند.امّا به تدريج برای آنان معلوم ميشود که نبايد بترسند وترس دوره کودکی را نيز تفسير ميکنند ومی فهمند که همه مترسک بودند. وآنجا ايستاده اند تا از محصول شکمی ارباب خودشان مراقبت کنند؛ واساساً بی آزار اند. واگر خورنده ای بيايد ودستی بر آنان کشد ولی چيزی نخورد، از سوی ارباب نيز تعقيب نميشود! وحالا می فهمد که:از اول که به آنان مينگريسته، فاصله مانع ديددرست وی بوده است؛چون آنها دور بوده اند ،آنان را موجودات زنده می پنداشته است؛ وبه قول ملاّی روم بر خيالی روان بوده است